داستان دو دوست دوران کودکی را باز می گوید که با هم بزرگ شده اند و سال ها یکدیگر را دوست داشته اند. آن ها از هم جدا می شوند و دوباره به هم می پیوندند اما یک سری سوء تفاهم ها به دلیل طرح ریزی کسی رخ می دهد. ژو یانزائو جانشین گروه شنگهای است. ژو شیائومنگ مجری یک نمایش کودکان است. ژو یان ژائو به وعده خود به شیائومنگ برای بازگشت به کشور عمل می کند تا او را در تولد ۲۲ سالگی اش ببیند. با این حال پدرش به طور غیرمنتظره ای می میرد و او را چاره ای جز جانشینی شرکت املاک شان نمی کند. همچنین مادر شیائومنگ مظنون پشت مرگ پدر ژو یان ژائو است. ژو یان ژائو با در دست گرفتن عملیات تجاری وارد گروه شنگهای می شود و با حریف سرسختی در جیانگ چینگ چنگ مواجه می شود. ژو یانزائو در حالی که به خیانت، شکست های سرمایه گذاری، تصادفات مهندسی می پردازد و از یک راز تولد یاد می گیرد، زمان سختی برای شناور نگه داشتن شرکت دارد. شیائومنگ که دردهای دل را از سوء تفاهم ها تحمل می کند، با وجود رو به رو شدن با UPS و downs در تلاش هایش هرگز دست از کار نمی بکشد. او در تلاش های خیریه اش برای کمک به کودکان ادامه می دهد و به طور مداوم تلاش می کند تا فرد بهتری شود. هنگامی که آسمان در نهایت بین دوستداران ستاره دار پاک می شود، باید با هم کار کنند تا مغز متفکر واقعی پشت بدبختی هایشان را پیدا کنند.